محمدجواد حقشناس سال جدید خورشیدی در شرایطی برای ایرانیان تحویل شد كه برخی رخدادهای خاص، كام ایرانیان را تلخ كرد. از یك طرف ماجرای برخورد برخی جریانات خودسر با بانوان در مشهد در جریان بازی تیم ملی فوتبال با لبنان و از سوی دیگر، فاجعهای كه روز سهشنبه در جریان حمله به 3طلبه در حرم رضوی رخ داد، افكار عمومی و تحلیلگران را با این پرسش بنیادین مواجه كرد كه ریشه این نوع رفتارهای افراطی از كجا سرچشمه میگیرد؟ این در حالی است كه موضوع مدارا و همزیستی مسالمتآمیز، یكی از گزارههای اصلی فرهنگ و هویت ایرانی در طول تاریخ محسوب میشود و شاعران شیرین سخن پارسیگو اساسا «آسایش دو گیتی را در گروی مروت با دوستان و مدارا با دشمنان» قلمداد میكردند، اما در تاریخ معاصر كشورمان، رفتارهایی نهادینه شده كه باعث گسترش خشونت و افراط در جامعه شده است. بنابراین باید دید در تاریخ معاصر كشور چه مسیری طی شده كه باعث افزایش دامنههای خشونت در جامعه شده است؟ مقابله با خشونت و مهار آن، قبل از هر چیز نیازمند یك عزم جدی است و مسوولان رده بالای كشور باید بپذیرند كه مقوله خشونت به یك بحران جدی در جامعه ایرانی بدل شده و باید از طریق راهكارهای تخصصی و علمی، این روند مدیریت شود. برای این منظور بد نیست، نمادهای خشونت در جامعه دستهبندی و انواع خشونتها در جامعه بررسی شود. از منظر بنیادین، ریشه رفتارهای خشونتآمیز را باید در بستر خانوادهها جستوجو كرد. مانند رفتارهای خشنی كه میان زن و شوهر و سایر اعضای خانواده شكل میگیرد و باعث تشكیل پروندههای فراوان در جامعه میشود. ساحت بعدی رفتارهای خشونتآمیز در بستر جامعه در محلات، واحدهای مسكونی و... مشاهده میشود. در شرایط فعلی ساكنان بسیاری از مجتمعهای مسكونی قادر نیستند مبتنی بر یك گفتمان قانونی و عرفی در كنار هم مسالمتآمیز زندگی كنند و بسیار اتفاق میافتد كه به خاطر یك جای پارك و... نزاعهای شدیدی شكل میگیرد. این نوع رفتارها هم در شهرها قابل مشاهده است و هم در روستاها. تنازعاتی كه به دلیل بهرهمندی از مراتع بیشتر، مالكیت زمین و سهم آب در روستاها ایجاد میشود، اشكال دیگری از خشونت است كه مشكلساز میشود. در سطوح بالاتر، شاهد رفتارهای تند در برخی شهرها هستیم. مشكلاتی كه بین اقوام مختلف در شهرهای چندقومیتی شكل میگیرند از جمله این رفتارها هستند. در سالهای قبل از انقلاب سال57، اشكال تازهای از خشونت در بستر عمومی جامعه شكل گرفت كه رنگ و بوی ایدئولوژیك داشت. تنازعاتی كه بین نظام حاكم برای كنترل منتقدان و دشمنان شكل میگرفت از جمله این نمادهای تازه خشونت بود. رژیم گذشته برای مقابله با منتقدان، دستگاههایی را ایجاد كرد كه خشونت را به صورت افسارگسیخته اعمال میكردند. رفتارهایی كه توسط ساواك، شهربانی و... اعمال میشد و در مقابل آن گروههای منتقد نیز برای تداوم حیات خود در درون رفتارهای سازمانی خود تلاش كردند برای مقابله، سازمانهایی را با رویكردهای مسلحانه و نظامی ایجاد كنند. این روند در دهه 40 با شكلگیری سازمان فداییان اسلام جدیتر دنبال شد. سازمانی كه ترورهایی را به شكل سیاسی و عقیدتی دنبال كرد و ترور شخصیتهای برجسته سیاسی مانند سپهبد رزمآرا، علاء و در بعد عقیدتی كسروی را برنامهریزی و اجرا كرد. در این مسیر حتی دو بار ترور شخص محمدرضا پهلوی نیز در دستور كار قرار گرفت. این روند در دهه40 باعث شكلگیری و توسعه سازمان مسلح با رویكردهای اسلامی (مجاهدین خلق و موتلفه) یا سازمانهایی با رویكرد ماركسیستی مطلق (فداییان خلق و پیكار) كه باعث شد ورژنهای جدیدی از خشونت در دهههای 40 و 50 شكل بگیرند. این روند تا زمان پیروزی انقلاب خشونتهای افسارگسیختهای را شكل داد و باعث شكلگیری فجایع گوناگونی در قالب حكومت نظامی شد. بعد از انقلاب نیز متاسفانه این روند نه تنها متوقف نشد، بلكه در قالب رفتارهای تند انقلابی ادامه پیدا كرد و با شكلگیری دادگاهها انقلاب و اعدامهای ابتدایی انقلاب، عریانتر شكل گرفت. از سوی دیگر، مشكلاتی كه در استانهای مختلف با رویكرد گریز از مركز ایجاد شد، فضای بیشتری در اختیار طرفداران افراط و خشونت قرار داد تا از این فضا به نفع خود استفاده كنند. برخی گروهها مانند دولت موقت مهندس بازرگان و جریانات نزدیك به نهضت آزادی نیز كه تلاش میكردند رفتارهای مسالمتآمیز را ترویج كنند و افكار عمومی را متوجه خطرات خشونت و افراط سازند به خاطر این رویكرد انقلابی از میدان خارج میشوند. در این برهه، خشونت (فردی و جمعی و سیاسی و ایدئولوژیك) تبدیل به ارزش شده و مورد تایید سیستم قرار میگیرد. مبتنی بر چنین رویكردهایی است كه رخدادهایی مانند، تسخیر سفارت امریكا حادث میشود كه مشكلات بینالمللی فراوانی را برای كشور ایجاد كرد. از این نقطه تاریخی است كه رفتارهای غیرقانونی به بخشی از هویت برخی جریانات بدل میشود و گروههایی مانند انصار حزبالله برای خود رسالتی فراتر از قانون را متصور میشوند. در این دوران برخورد با گروههای سیاسی منتقد، حمله به برخی سینماها، برخورد با بانوان و...در دستور كار قرار میگیرد و نه تنها نظام سیاسی حاكم از این رفتارها برائت نمیجوید و با آن مقابله نمیكند، بلكه بهطور زیرپوستی از این رفتارها حمایت نیز میكند. در ادامه این نوع رفتارهای خشن است كه ماجرای قتلهای زنجیرهای بروز میكند. یعنی ساختار و نهادی كه باید حافظ جان و مال و ناموس مردم باشد به خاطر خوانشهای تند در خصوص مقابله با روشنفكران، تندترین رفتارهای ممكن را از خود بروز میدهد. در آن مقطع دولت اصلاحات ایستادگی كرده و اجازه نداد این روند گسترش پیدا كند. اما بعد از پایان دولت اصلاحات همچنان گفتمانهای تند به طرق مختلف ترویج شدند. ماجراهایی مانند حمله به سفارتخانههای انگلیس، دانمارك و عربستان در چنین دورانی به وجود آمدند. اما آمران و مجریان این رفتارهای تند نه تنها مجازات نشدند، بلكه به مدارج بالای اجرایی و مدیریتی دست پیدا كردند. این روایتها نشاندهنده آن است كه متولیان امر هنوز متوجه تبعات زیانبار خشونت نشدهاند و مقابله با آن را ضروری نمیدانند. این گفتمان خشن در كنار ناهنجاریهای اقتصادی، فرهنگی و... باعث شده تا این روزها شاهد بروز دامنه وسیعی از رفتارهای خشن در جامعه باشیم. البته برخی رفتارها نیز در بستر عمومی جامعه مشاهده میشود كه به نظر میرسد ناشی از برنامهریزیهای دولتهای خارجی است. رفتاری كه در همدان با یك روحانی رخ داد یا ماجرایی كه در مشهد با 3طلبه صورت گرفت، برآمده از چنین دخالتهای بیرونی است. در نهایت معتقدم موضوع باید از منظر علمی و تخصصی با مشاركت اساتید دانشگاهی، تحلیلگران و اهالی فن پیگیری شود تا زمینه بروز این رفتارها به حداقل برسد. تداوم این گفتمان خشونتزا در جامعه بدون تردید در ادامه خطرات جبرانناپذیری را در جامعه شكل میدهد و هزینههای فراوانی را بر دوش مردم تلنبار میكند.
نظرات